16 ماهگی عسلم
اینجا من و تو عمو جون رفته بودیم باغ تا گل نرگس بچینیم.و تو هم کلی شیطونی کردی و گلها رو می گرفتی و دونه دونه زمین می نداختی. می خواستم از دستت بگیرم که کلی گریه کردی که نگیرم.آخرشم تا خونه همه رو خودت آوردی ...
نویسنده :
بابا و مامان
1:37